مکنون
دلم از واژه ها تنها کلام یار می خواهد همه یاران من رفتند و دل از جمع عیاران اگر که اشک هایت را نم دیوار می فهمد خم دیوار یعنی من که از محبوب خود دورم نگه دار آن ترک را روی لبخندی که می گویی دراین دنیای سرشار از خنک مردان بی آزرم
و از این روزگاران شب، شبی بس تار می خواهد
پی دلدار می گردد ، گل بی خار می خواهد
دل من از حسد ویرانی آوار می خواهد
شکستن زیر باران ، دوری دلدار می خواهد
نگهداری از آن شیشه هزار ابزار می خواهد
تنفس در هوا هم سینه ای تب دار می خواهد
نوشته شده در دوشنبه 90/1/22ساعت
5:34 عصر توسط متین نظرات ( ) |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |